Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7983 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Are there any letters for me?
U
من نامه ای ندارم؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i have no knowledge of it
U
هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
it has escaped my remembrance
U
در یاد ندارم بخاطر ندارم
post script
U
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent
U
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparley
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts
U
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libelled
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
written agreement
U
موافقت نامه پیمان نامه
certificates
U
رضایت نامه شهادت نامه
credential
U
گواهی نامه اعتبار نامه
affidavits
U
شهادت نامه قسم نامه
certificate
U
رضایت نامه شهادت نامه
i have nothing
U
ندارم
i cannot bear him
U
حوصله او را ندارم
i am not a with him
U
با او اشنایی ندارم
I don't have a spoon.
من قاشق ندارم.
I don't have a knife.
من چاقو ندارم.
I don't have a fork.
من چنگال ندارم.
i am not in
U
حالش را ندارم
Are there any messages for me?
U
من پیغامی ندارم؟
I am dead broke . I am penniless.
U
یک غاز هم ندارم
i dont meant it
U
مقصودی ندارم
i have no objection to that
U
به ان اعتراضی ندارم
to a. letter
U
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
No offence!
U
قصد اهانت ندارم!
I have no place (nowhere) to go.
U
جایی ندارم بروم
I'm fine with it.
<idiom>
U
من باهاش مشکلی ندارم.
I have no small change.
U
من پول خرد ندارم.
I have nothing to do with politics.
U
کاری به سیاست ندارم
I cant do any crystal – gazing .
U
علم غیب که ندارم
I have nothing to do with him .
U
با اوسر وکاری ندارم
I am sore at her. Iam bitter about her.
U
ازاودل خوشی ندارم
I am not in the mood.
U
حال وحوصله ندارم
I'm not worth it.
U
من ارزش اونو ندارم.
I have nothing against you .
U
با شما مخالفتی ندارم
i reck not of danger
U
من باکی از خطر ندارم
I don't like this.
من این را دوست ندارم.
No harm meant!
U
قصد اهانت ندارم!
i do not feel like working
U
کار کردن ندارم
My pain has gone.
U
دیگر درد ندارم.
I'm up to my ears
<idiom>
U
فرصت سر خاراندن ندارم
i have no work today
U
امروز کاری ندارم
i do not have the courage
U
جرات انرا ندارم
i am out of p with it
U
دیگرحوصله انرا ندارم
i am reluctant to go
U
میل ندارم بروم
I don't have it in my power to help you.
U
من توانایی کمک به شما را ندارم.
i have no other place to go
U
جای دیگری ندارم که بروم
I dont wish ( want ) to malign anyone .
U
میل ندارم بد کسی را بگویم
i cannot a to buy that
U
استطاعت خرید انرا ندارم
She is not concerned with all that .
U
با این کارها کاری ندارم
I am tied up ( engaged ) on Saturday .
U
شنبه گرفتارم ( وقت ندارم )
i have no money about me
U
با خود هیچ پولی ندارم
I am minding my own business.
U
کاری بکار کسی ندارم
I have no doubt that you wI'll succeed.
U
تردیدی ندارم که موفق می شوید
I have lost my interest in football .
U
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
I have nothing to declare.
کالای گمرکی همراه ندارم.
I havent heard of her for a long time.
U
مدتها است از او خبری ندارم
I dislike dull colors .
U
رنگهای مات را دوست ندارم
I have nothing more to say .
U
دیگر عرضی نیست ( ندارم )
i have nothing else
U
هیچ چیز دیگر ندارم
I cant take (stand) it any longer.
U
بیش از این تاب ندارم
That is fine by me if you agree.
U
اگر موافقی من هم حرفی ندارم
I have no claim to this house.
U
نسبت به این خانه ادعایی ندارم
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate.
U
فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
To regain consciousness. to come to.
U
امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
I'll get there when I get there.
<proverb>
U
حالا امروز نه فردا
[عجله ای ندارم]
It is of no interest to me at all.
U
من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
I am
[will be]
busy this afternoon .
امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
You must be joking (kidding).
U
شوخی می کنی ( منکه باور ندارم )
I dont have an earthly chance.
U
کمترین شانس راروی زمین ندارم
ido not feel my legs
U
نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
I am not concerned with whether or not it was tru the mI'll .
U
با راست ودروغ بودن آن کاری ندارم
I have nothing to declare.
چیزی برای گمرک دادن ندارم.
testacy
U
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
i have no idea of that
U
هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself .
U
بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
I dont mean to intrude .
U
قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
I don't socialize much these days.
U
این روزها من با مردم خیلی رفت و آمد ندارم.
How long is a piece of string?
[Britisch E]
[Australian E]
[when length amount or duration is indeterminate]
<idiom>
U
من هم جوابی ندارم.
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
how much does a vacation cost?
[American E]
[when amount is indeterminate]
<idiom>
U
من هم جوابی ندارم.
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
It is too expensive for me to buy ( purchase ).
U
برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
state lamb
U
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
i take no interest in that
U
هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
recredential
U
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Lets play that again .
قبول ندارم.
[قبول نیست دربازی وغیره ]
I am running out of money .
U
پول من تمام شد.
[من دیگر پول ندارم.]
I dont have one toman let alone a thousand tomans .
U
هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
I simply cant concentrate.
U
حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
manifest
U
نامه
letter
U
نامه
correspoundence
U
نامه ها
manifesting
U
نامه
manifested
U
نامه
carriers
U
نامه بر
carrier
U
نامه بر
letters
U
نامه
epistles
U
نامه
epistle
U
نامه
post boy
U
نامه بر
breve
U
نامه
manifests
U
نامه
dictionary
U
لغت نامه
certificate of incorporation
U
شرکت نامه
circular letter
U
نامه اداری
corrigenda
U
غلط نامه
wordbook
U
واژه نامه
bylaws
U
ایین نامه
concession deed
U
امتیاز نامه
concessionary agreement
U
امتیاز نامه
concordat
U
موافقت نامه
collins
U
نامه پر سود
wordbook
U
لغت نامه
word book
U
لغت نامه
lexicon
[dictionary]
U
لغت نامه
glossary
U
لغت نامه
treaty
U
عهد نامه
treaty
U
موافقت نامه
testimonial
U
گواهی نامه
testimonial
U
تصدیق نامه
testimonials
U
گواهی نامه
testimonials
U
تصدیق نامه
treaties
U
موافقت نامه
treaties
U
عهد نامه
herbal
U
گیاه نامه
open letter
U
نامه سر گشاده
open letters
U
نامه سر گشاده
protocol
U
پیوند نامه
protocols
U
پیوند نامه
rental
U
اجاره نامه
bill of divorce
U
طلاق نامه
bill of exception
U
اعتراض نامه
bill of indicment
U
ادعا نامه
bill of lading
U
بار نامه
bill of sale
U
بیع نامه
billet doux
U
نامه عاشقانه
by low
U
ایین نامه
byelaw
U
ایین نامه
bail bond
U
ضمانت نامه
bacchanalian song
U
ساقی نامه
acknowledgment
U
شهادت نامه
bylaw
U
ایین نامه
word book
U
واژه نامه
warrant of attorney
U
وکالت نامه
passionary
U
مصیبت نامه
pigeongram
U
نامه کبوتر
Letter of recommendation.
U
توصیه نامه
Did you carry (deliver) the letter ?
U
نامه را بردی یا نه ؟
storybook
U
داستان نامه
log books
U
رخداد نامه
log book
U
رخداد نامه
passionary
U
شهادت نامه
packet boat
U
کشتی نامه بر
letters patent
U
نامه سرگشوده
letters patent
U
نامه سرگشاده
light list
U
چراغ نامه
mailer
U
نامه رسان
marriage bed
U
عقد نامه
marriage contract
U
عقد نامه
safe conducts
U
امان نامه
memorandum of understanding
U
تفاهم نامه
Registered mail.
U
نامه سفارشی
written contract
U
پیمان نامه
pursuivant
U
نامه رسان
threnod
U
سوگ نامه
stemma
U
نسب نامه
threnddy
U
سوگ نامه
the original letter
U
عین نامه
surety bond
U
تضمین نامه
swamped with letters
U
غرق نامه
swearing formula
U
قسم نامه
swearing formula
U
سوگند نامه
sylva
U
درخن نامه
statement of a claim
U
افهار نامه
threnode
U
سوگ نامه
questionary
U
پرسش نامه
recognizance
U
تعهد نامه
recognizance
U
التزام نامه
registered letter
U
نامه سفارشی
wordbook
U
واژه نامه
word hoard
U
لغت نامه
road book
U
راه نامه
waybill
U
راه نامه
waybill
U
بار نامه
tenency agreement
U
اجاره نامه
lexicon
[dictionary]
U
واژه نامه
epistoler
U
نامه نویس
escape chit
U
امان نامه
formulary
U
دستور نامه
gender tree
U
شجره نامه
genealogical tree
U
شجره نامه
genealogical tree
U
نسب نامه
guaranty
U
ضمانت نامه
demand note
U
مطالبه نامه
deed of transfer
U
انتقال نامه
Recent search history
Forum search
1
I am good with figures,how about you?
1
پایان نامہ را در زبان اردو چہ می گویند
1
what is Labbad
1
جداسازی سلولهایسرطانیگردشی به کمک افزایش حجم ناشی از تابش لیزر به سلول های حاوی نانوذرات طلا
1
فنلاند
1
Leberschwellung
0
بیمه نامه مسئولیت مدنی با بیمه ایران منعقد شده است
2
هر کاری می کنم متن رو به فارسی ترجمه نمیکنه.
0
google translatero emtehan kon hatman jawab mide. متوجه منظورتون نشدم. یعنی دیگه از برنامه شما استفاده نکنم و برم از گوگل ترانسلت استفاده کنم؟ اون که ترجمه هاش داغونه. لطفا راهنماییم کنید من برای پایا
1
بازشناسی خصوصیات فضای معماری مدرسها و حجرهها درمسجدـمدرسههای شاخص دورهی قاجار در تهران
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com